زندگیِ جالبی رو دارم سپری میکنم! اینجوری که اصلا هیچ تایم خاصی برای خوابیدن، غذا خوردن، درس خوندن، بیرون رفتن، بیدار شدن و هیچ چیز دیگهای وجود نداره. گاهی ده شب میخوابم، سه بیدار میشم و نمیدونم صبحانه میخورم یا شام و یازده ظهر میخوابم و پنج بیدارم میشم و بازم نمیدونم کدوم وعده غذایی رو میخورم. اعتیاد به کافئین جوری شعله ور شده درونم که احساس میکنم اگه قهوه نخورم قدرت ادامه زندگی ندارم. کاپوچینو و نسکافه برام در حد شیرکاکائو بی خاصیت شدن و بعد خوردنشون خیلی راحت میتونم بخوابم. خیلی کم بیرون میرم و فقط با سپیده. نهایت دور شدنم از خونه، رفتن تا سر کوچه برای خرید خوراکی و سیگاره و کارهای ضروری رو حتی مثل کارهای بانکی و خرید قرصی که هر روز باید بخورم رو دو هفته ست امروز فردا میکنم.
ازطرف بینندگان نوجوان تئاترجابر بازدید : 258
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 4:51